به نام خالق دوست که هرچه داریم از اوست.
فردا
یعنی 5 فروردین
ساعت 8 صبح
یک موجود پا به این دنیا می گذاره...که ای کاش نگذاشته بود.
ولی از خدا می خوام که با بزرگواری خودش قدم ها و گام های این موجود رو در راه خودش و در مسیرسعادت واقعی و کمال به سوی خودش هدایت کنه.
و می خوام که اگر این موجود خدایی نکرده خواست قدمی غیر راهش برداره پاهاش رو بشکنه تا یک قدم نتونه فراتر بره و هرچیز و هر کسی که این موجود رو از تو دور می کنه از سر راهش بردار.
خدایا این موجود رو آنی و کمتر از آنی به خودش وامگذار.
خدایا این موجود هر چی داره و نداره از تو داره پس قلب و عقلش رو هدایت کن ونجاتش بده!
خدایا نگذار این موجود اسیر عشق بشه...خدایا کمکش کن!
خدایا این موجود تو رو خیلی دوست داره این موجود عاشق توست و به هیچ کی به غیر از تو نمی خواد فکر کنه...!!
خدایا فقط کمکش کن!!
خدایا این موجود به تو نیاز داره!!
راستی
از همه مهمتر خدا یا کمکش کن تا سال دیگه 5 فروردین که متولد میشه لوح سفیدش لکه نیفته وخدایی نکرده گناهی مرتکب نشه!!
دوست دارم خداجون!!
خدایا چنان کن سر انجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار!
سلام فائزه
خوبی؟
سال نو مبارک....
نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست، حتی اگر بلندترین شبش یلدا باشد...
نوروزتان سبز و آفتابی....
ببخشید دیر اومدم....
تولد خودت بود...!!! خوشحالم که پا به عرصه هستی گذاشتی...وگرنه کی بود که منو هر از گاهی راهنمایی کنه!!!!
خوش باشی
کاش زندگی شعر بود
تا برایش یک دنیا شعر می سرودم
تا با آهنگش در خلوت بی کسی هایش هیچوقت تنها نماند
کاش زندگی قصه بود
تا برایش یک دریا قصه می گفتم تا همسفر با ماهیهای آزاد
همیشه اقیانوس خوشبختی را پیدا کند
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان
از عشق پرسیدم نام دیگر تو چیست؟
زبان سرخش را در آورد و گفت:
"سر سبزی که بر باد می رود"!!!
دیر گاهیست که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام....